loading...
سايت بسيار كوچكي براي امام معصوم ما

حسين احمدزاده بازدید : 3 دوشنبه 11 دی 1391 نظرات (0)

مولای من! تو را امام غريب می ‌نامند، می ‌دانم بد ميزبانی بودند و در مهمان ‌نوازی وفا نكردند.

مولای من! بعد از گذشت روزگار، حال تو ميزبان ما هستی؛ تو ميزبان گريه‌ها و نيازها؛ غم‌ها و دلتنگی ‌های ما هستی.
تو كه غريبی را احساس كرده‌ای! حال غريبه‌ها به آستان كرم تو چشم دوخته‌اند و به دستان پر مهرت توسل كرده‌اند.

مولای من! می ‌خواهم از زائرانی بگويم كه جاده به جاده و شهر به شهر گذشته ‌اند تا نفسی مهمان شوند و از می عشق تو بنوشند.

مولای من! می خواهم از سنگ فرش آستان مقدّست بگويم كه سجده ‌گاه قدوم مهمانانت شده است؛ از كبوتران عاشقی كه گرداگرد حرم پاک تو می ‌چرخند و تو را طواف می ‌كنند؛ از نسيم بگويم كه بيرق گنبدت را بوسه ‌باران می كند و عطر دلربای تو و اشک تمنای زائرانت را به اوج افلاک می برد.

مولای من! می ‌خواهم از آسمان بگويم كه هر روز نه، هر ساعت نه، هر لحظه و ثانيه از تو جان می ‌گيرد و در پيشگاه شكوه تو جان می ‌دهد.

ای آفتاب مهربانی! می ‌خواهم از خورشيد بگويم كه هر طلوع با انوار خود به پنجره فولاد تو چنگ می ‌زند و از ضريح تو نور می ‌گيرد.

ای حجت خدا ! خوش به حال جاده كه از قدوم زائرانت بغض تنهايی خود را می ‌شكند و خاک پايشان را به سينه زخم‌آلود خود می ‌زند كه عمری است از طواف تو جا مانده است.
خوش به حال رواق‌ها، درها و ديوارهايی كه از نفس مهمانانت پِر می ‌گيرند و به ضريح پاک تو می ‌رسند. خوش به حال مناره ‌ها وكاشی ‌ها!

این شعرو تقدیم میکنم به همه ی عاشقان امام رضا که شقد هزار تا آسمون كبوتراتو دوس دارم، وقتی ميام امام رضا سوقاتي گندم ميارم/ وقتی ميام به مشهدت داغ دلم تازه ميشه، دلم ميره كرببلا غصه بی اندازه ميشه/ تنگ ميشه تا دلم برات عكس حرم رو می گيرم، تو خيالم ميام پيشت كنار گنبد می شينم/ دنيا بدون مشهدت از خونمون كوچک تره، وا نميشه دلم آقا با صد هزارتا پنجره/ بس كه به مشهد اومدم جاده ها باهام رفيق شدن، چرا نمی رسم به تو ثانيه ها دقيق شدن/ دلم برای صحن تو نگاه بكن پر می زنه، اين دفعه كه من اومدم نگو كه وقت رفتنه/ اميد دارم كه من بيام دوباره پاكم بكنی، تو صحن اسماعيل طلا يه گوشه خاكم بكنی...

عازم مشهد الرضا هستم. حلال کنید...

حسين احمدزاده بازدید : 5 یکشنبه 10 دی 1391 نظرات (0)

اين عشق مثل باد صبا منتشر شده‌ست
اين آفتاب در همه‌جا منتشر شده‌ست

مثل كبوتران حرم، سايه‌ي شما
در بيت، بيت دفتر ما منتشر شده‌ست
 
اين آفتاب شعله‌زده، سمت آسمان
اين آفتاب تا به كجا منتشر شده‌ست

آيينه‌هاي اين حرم از عشق ما پر است
اين آفتاب در همه‌جا منتشر شده‌ست

در اين حرم براي هميشه دعاي ما
در انعكاس آينه‌ها منتشر شده‌ست

حالا هزار اشك، هزاران دعا و بغض
دور ضريح پاك شما منتشر شده‌ست

مينا اروجلو
برای سرودنت
به شرقی‌ترین نگاه تو گره می‌خورم
یک آسمان سبز می‌شود
و یک زمین که قرن‌هاست گرم نگاه توست
کلمات، مغرور گفتن از تو می‌شوند
و استعاره‌های دستچین، طلایی طلایی می‌درخشند
رنگ‌های سفید و آبی را ترکیب می‌کنم
و بال و آسمان را هم
دفتر خاطرات ضریحت
پر است از سوال و جواب‌های بی‌شمار
و من این همه را در کدامین توسل اندازه بگیرم
و من این همه را در راز کدامین گره محکم کنم
و من این همه را در کدامین استعاذه بگریم
برای سرودنت اما
رضایت تو کافی‌ست ...


عبدالحسين انصاري
گاه گاهي مي‌شود دلتنگي از حد بگذرد
سيل افكاري كه از ذهنت نبايد، بگذرد

بغض راه گريه را مي‌بندد و درياي اشك-
پافشاري مي‌كند از آخرين سد بگذرد

با خودت در گوشه‌اي از خانه خلوت مي‌كني
تا مگر اين لحظه‌هاي تلخِ ممتد بگذرد

كوچه‌ها دلتنگي‌ات را صد برابر مي‌كنند
گرچه‌ گاهي اتفاقي هم بيفتد، بگذرد

ناگهان در خواب مي‌بيني سواري سبز پوش-
با اناري سرخ در دستش مي‌آيد بگذرد

با تبسم‌هاي معصومانه مي‌گويد بيا-
يك شبي مهمان ما هرچند كه بد بگذرد

چاره‌اي ديگر نمي‌ماند بجز تسليم محض
كيست كه از دعوت اولاد احمد(س) بگذرد

ترس داري پلك‌ها را روي هم بگذاري و
خواب باشي و قطار از شهر مشهد بگذرد

سيد حميدرضا برقعي
ای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس
خاموش کن صدا را، نقاره می‌زند طوس

آیا مسیح ایران کم داده مرده را جان
جانی دوباره بردار با ما بیا به پابوس

آن‌جا که خادمینش از روی زايرینش
گرد سفر بگیرند با بال ناز طاووس

خورشید آسمان‌ها در پیش گنبد او
رنگی ندارد آری چیزی شبیه فانوس

رویای ناتمامم ساعات در حرم بود
باقی عمر اما افسوس بود و کابوس

وقتی رسیدی آن‌جا در آن حریم زیبا
زانو بزن به پای بیدار خفته در طوس...


محمدعلي بهمني
شرمنده‌ام كه همت آهو نداشتم
شصت و سه سال راه به اين سو نداشتم

اقرار مي‌كنم كه من – اين هاي و هوي گنگ-
ها داشتم هميشه ولي هو نداشتم

جسمي معطر از نفسي گاه داشتم
روحي به هيچ رايحه خوشبو نداشتم

فانوس بخت گم‌شدگان هميشه‌ام
حتي براي ديدن خود سو نداشتم

وايا به من كه با همه‌ي هم زباني‌ام
در خانواده نيز دعاگو نداشتم

شعرم صراحتي‌ست دل‌آزار، راستش
راهي به اين زمانه‌ي نه تو نداشتم

نيشم هميشه بيشتر از نوش بوده است
باور نمي‌كنيد كه كندو نداشتم؟!

مي‌شد كه بندگي كنم و زندگي كنم
اما من اعتقاد به تابو نداشتم

آقا شما كه از همه‌كس باخبرتريد
من جز سري نهاده به زانو نداشتم

خوانده و يا نخوانده به پابوس آمدم؟
ديگر سوال ديگري از او نداشتم
 

قاسم رفیعا
موره می‌بینی که شر و با صفایوم
بچه‌ي محله‌ي امام رضایوم

زلزلیوم حادثیوم بلایوم
بچه‌ي محله‌ي امام رضایوم

هر روز جمعه دلومه مبندوم
به پینجله طلا و ورمگردوم

کار و بارم ردیفه با خدایوم
بچه‌ي محله‌ي امام رضایوم

به مو بگو بیا به قله‌ي قاف
اصلا مو ره بیزر همونجه علاف!

قرار مرار هرچی بیگی مو پایوم
بچه‌ محله‌ي امام رضایوم

دروغ، مروغ نیست مییون ما با هم
الان به عنوان مثال تو حرم

چند روزه که تو نخ کفترایوم
بچه‌ي محله‌ي امام رضایوم

چشم موره گیریفته چنتا کفتر
گفته خودش: چنتاشه خواستی وردر

الان دروم خادماره مپایوم
بچه‌ي محله‌ي امام رضایوم

کفتراره که بردم از روگنبد
مرم مو واز تونخ رفت وآمد

تو نخشه او گنبد طلایوم
بچه‌ي محله‌ي امام رضایوم

گنبده نصب شب مده به دستم
او گفته: هروقت که بییی مو هستوم

مویم که قانع و بی‌ادعایوم
بچه‌ي محله‌ي امام رضایوم

وخته می‌بینم توی عالم همه
ازش می‌گیرن و مگن واز کمه

گنبدشه اگر بده رضایوم
بچه‌ي محله‌ي امام رضایوم

گنبد و ممبد نموخوام باصفا
سی‌ساله پای سفره‌ای آقا

منتظر یک ژتون غذایوم
بچه‌ي محله‌ي امام رضایوم


عبدالرحيم سعيدي‌راد
بنوشان جرعه‌ای از شادی‌ات را
بتابان جلوه‌ي شمشادی‌ات را

دریغ از من نکن ای هشتمین نور
نگاه گرم گوهرشادی‌ات را

حميد رضا شكارسري
حسادتم را
به عشقم ببخش
فقط لحظه‌اي
استراحت كن
و جارويت را به من بده
آقاي خادم


قاسم صرافان
از سوي که مي‌تابد؟ از روي تو يا خورشيد؟
آيينه بگردانم من سوي تو يا خورشيد؟

اين سلسله‌ي زرين با تار که مي‌رقصد،
بر شانه‌ي نيشابور، گيسوي تو يا خورشيد؟

تير مژه‌اي سوزان بر قلب من آتش زد
آه، از چه کماني بود، ابروي تو يا خورشيد؟

خورشيد پرستم من، با روي تو حيرانم
دل پيش که بنشانم، پهلوي تو يا خورشيد؟

يک ذرّه، کبوتر شد؛ گرماي چه دستاني
اين‌گونه طلسمش کرد، جادوي تو يا خورشيد؟

باراني يک بغضم در سايه‌ي دلتنگي
سر روي چه بگذارم، زانوي تو يا خورشيد؟

سيب دل غلتانم، داغ است نمي‌دانم،
مي‌چرخد و مي‌آيد، از جوي تو يا خورشيد؟

نيمه‌ي خود اما، گم شد و ببين تنها
يک آه به جا ماند از آهوي تو، يا خورشيد !


مهدي فرجي
بليت ماندن است مانده روي دست‌هاي من
در اين همه مسافر حرم نبود جاي من؟

 رفيق عازم سفر، فقط «سلام» را ببر
سفارش مريض حضرت امام را ببر

«سلام نسخه» را ببر ببين دوا نمي‌دهد؟
از او بپرس اين مرض را شفا نمي‌دهد؟

چقدر تا تو با قطارها سفر كند دلش؟
چقدر بگذرند زايرانت از مقابلش؟

چقدر بادهاي دوري‌ات مچاله‌اش كنند
و دوستان به روزهاي خوش حواله‌اش كنند

درست بيست سال شد كه راه طوس بسته است
جوان دل شكسته دل به پايبوس بسته است
 
پدر به كربلا و مكه رفته است چند بار
و من هنوز در هواي مشهد تو بي‌قرار

مرا طلاي گنبد تو بي‌قرار مي‌كند
كسي مرا به دوش ابرها سوار مي‌كند
 
 خيال مي‌كند كه ديدن تو قسمتش شده
همين كسي كه دارد از خودش فرار مي‌كند

كسي كه بيست سال آزگار مشهدي نشد
و هرچه شكوه مي‌كند به روزگار مي‌كند

به بادهاي آشناي شرق بوسه مي‌دهد
به آتش ارادت تو افتخار مي‌كند

به اين اميد ضامن رئوف! تا ببيندت
هي آهوان بچه‌دار را شكار مي‌كند

 هزار تا غروب در مسير ايستاده‌ام
به هر كه آمده به پايبوس نامه داده‌ام

من از كبوتران گنبد تو كمترم مگر
كه بعد سال‌ها نخوانده‌اي مرا به اين سفر؟

قطارهاي عازم شمال شرق مي‌روند
دقيقه‌هاي بي‌تو مثل باد و برق مي‌روند

كسي بليط رفتني به دست من نمي‌دهد
به آرزوي يك جوان خام تن نمي‌دهد

بليت ماندن است مانده روي دست‌هاي من
در اين همه مسافر حرم نبود جاي من؟!

علي مظفر
آورده‌اند اين قصه را مردم. سيب و سبد انجير با انگور
اين را شنيدم از كسي مي‌گفت: او با رضايت خورد و بي‌دستور

كمتر كسي فكر غزل مي‌كرد با وزن طولاني سخن گفتن
از او نوشتن در فضاي شعر وقتي كه مامون می‌شود مامور

آهنگ لرزان دوبيتي‌ها كمتر اثر در جان او مي‌كرد
وقتي به پابوسش دلم مي‌رفت مثل كبوترهاي دورا دور

امشب دوباره عاشقم كردند، اين راه را بايد كه برگردم
امشب كمي با من مدارا كن با من مدارا كن دل مغرور

امشب هواي كوچه مسموم است امشب هواي خانه دلگير است
بايد كه دل را مي‌فرستاديم از گنبد نير بگيرد نور

بايد رباعي با خبرگردد اينجا غريبستان خيام است
با وزن لا حول ولا امشب بايد گذشت از خاك نيشابور

بايد به طاهر گفت بيعت كن با دست چپ اما صداقت كو؟
ديشب خدا هم مهربان‌تر بود با اين اناالحق گفتن منصور

ديگر چه فرقي مي‌كند وقتي اسباب رفتن مي‌شود هموار
بايد به دل‌ها آتشي افروخت با سيب با انجير با انگور

محمدسعید میرزایی
گل مدینه شد و عطر او رسید به طوس
و خاک طوس، پر از گل شد از پی پابوس

رضا تسلسل نور چراغ احمدی است
و با علی‌ست رضا شعله‌ای ز یک فانوس

سلام ضامن آهو! دل من است این‌جا
رمیده آهویی از بند روزگار عبوس

خراب فلسفه‌ي علم توست افلاطون
مرید مدرسه‌ي طب توست جالینوس

که از شفای تو بینا شود هزار اعما
که حجت تو مسلمان کند هزار مجوس

سلام! نور خداوند در ظلام زمين
سلام! چشمه‌ي رحمت،‌ سلام شمس‌ شموس

... است و خوشه‌ي انگور و دانه دانه‌ي اشک
چه طعم تلخی دارد هوای این کابوس

دریغ، والی آن کس شدی که خود پدرت
به محبس پدرش بود سال‌ها محبوس

عبا کشیده به سر، رفتی ای غریب، آری
به زهر خوردن پنهان، تب تو شد محسوس

شب است و چشمه‌ي نور و شفا، رضا، بیمار
شفا هم از اثر خویش می‌شود مأیوس

هزار آینه چشم است از در و دیوار
و در هر آینه گریان هزارها فانوس ...

شود خجول ز ماهی کوچک غزلش
به شاعری که ببخشی ردای اقیانوس


پروانه نجاتی
تو آسمان منی من پرنده‌ام آقا
برای بال من آغوش خویش را بگشا

که کوچ کرده‌ام از سردسیری تشویش
به گرمسیر دل‌انگیز گنبدت مولا

گذشته‌ام من از انبوه جنگل تردید
و حجم خشک نفس‌گیری بیابان‌ها

غریب‌تر ز مسافر غریب‌تر ز غروب
کشانده مهر تو ای خوب تا کجا ما را

رسیده‌ام لب ایوان نگاه من ابری
شکوه گنبد خورشیدگونه‌ات پیدا

کنون به وسعت جغرافیای دلتنگی
نشسته‌ام بزنم باز دل به این دریا

کویر تجربه‌ي تلخ لحظه‌های من‌ است
تو مثل جاری آبی بر این عطش اما
 در
 
 

حسين احمدزاده بازدید : 6 یکشنبه 10 دی 1391 نظرات (0)

یا امام رضا دوست دارم صدات کنم، تو هم منو نگاه کنی 

 من تورونگات کنم، تو هم منو صدا کنی 

 قربون صفات برم، از راه دوری اومدم  

جای دوری نمیره، اگه منو نگاه کنی 

 دل من زندونیه، تویی که تنها میتونی  تو غریبی ومنم غریبم 

 اما چی میشه دل این غریبه رو با خودت آشنا کنی 

 دوست دارم تو ایوون آیینت از صبح تا غروب 

 من باهات صفا کنم، تو هم منو دوا کنی 

 دلمو گره زدم به پنجرت دارم میرم 

 دوست دارم تا برمی گردم گره ها رو وا کنی 

 دوست دارم از حالا تا صبح محشر 

همه شب من رضا رضا بگم، تو هم منو رضا کنی   

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 3
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 4
  • بازدید کلی : 79